۱۵ بهترین وسترن اسپاگتی تمام دوران، رتبه بندی شده
به گزارش downloadfiilm و به نقل از برخورد دهنده در اواسط دهه ۶۰، در دوران گرگ و میش دوران طلایی سینمای وسترن های آمریکایی، به نظر می رسید که مخاطبان بالاخره از گاوچران ها و تیراندازی ها خسته شده اند. با این حال، درست زمانی که درهای سالن روی این ژانر تقریبا بسته شده
به گزارش downloadfiilm و به نقل از برخورد دهنده در اواسط دهه ۶۰، در دوران گرگ و میش دوران طلایی سینمای وسترن های آمریکایی، به نظر می رسید که مخاطبان بالاخره از گاوچران ها و تیراندازی ها خسته شده اند. با این حال، درست زمانی که درهای سالن روی این ژانر تقریبا بسته شده بود، موجی از فیلمسازان ایتالیایی آنها را باز کردند، مانند یک تفنگچی هوشیار که آماده نجات یک شهر شده است.
وسترنهای اسپاگتی که بیشتر در سراسر اسپانیا و ایتالیا فیلمبرداری شدهاند، وسترنهای وسترن را با فیلتری سخت، عرقریز و مبهم اخلاقی بازتعریف کردند. این ژانر فرعی کاملاً با ضد فرهنگ خرابکارانه و حساسیت های در حال تکامل تماشاگران سینما در آن زمان تطابق داشت. در زیر بهترین ویترین تعقیب و گریز اسب، سرقت از بانک و خیره شدن حماسی این ژانر ارائه شده است، با برخی از موسیقی های عالی برای اندازه گیری خوب.
۱۵- “چهره به چهره” (۱۹۶۷)
به کارگردانی سرجیو سولیما
یکی از فیلمهای مورد علاقهاش، سرجیو سولیما ترجیح داد خشونت را در وسترن اسپاگتی مراقبهای خود تمجید یا اغراق نکند، بلکه به کشف جذابیت تاریک آن بپردازد. چهره به چهره براد فلچر (جیان ماریا ولونته)، استاد دانشگاهی را دنبال میکند که از یک قانون شکن زخمی پرستاری میکند تا قبل از تبدیل شدن به عضو، و در نهایت رهبر گروهش، به سلامت برگردد.
دومین وسترن از سه فیلم وسترن کارگردان ایتالیایی، برجستهترین بخش حرفهای او برای آمیختگی چهره به چهره از زیباییشناسی خشن ژانر با داستانی حساستر و پایهدارتر از اخلاق و فساد تدریجی است. این فیلم پس از اکران در اروپا موفق شد و به خاطر اجراهایش و لنز استعاری که در ظهور فاشیسم اروپایی که از تجربیات دوران جنگ خود سولیما نشات میگرفت، به رسمیت شناخته شد.
۱۴- “یک گلوله برای ژنرال” (۱۹۶۷)
به کارگردانی دامیانو دامیان
در بحبوحه انقلاب مکزیک در دهه ۱۹۱۰، گلوله برای ژنرال، یک وسترن اسپاگتی یا وسترن زاپاتا جذاب و دست کم گرفته شده بود که بر موضوعات وفاداری، آشفتگی سیاسی و خیانت تمرکز می کرد. داستان دو برادر راهزن مکزیکی را دنبال می کند که با یک مزدور آمریکایی دوست می شوند و او را در توطئه انقلابی خود وارد می کنند، اما این شراکت به دلیل ماموریت مزدور برای ترور ژنرال انقلاب پیچیده می شود.
گلوله برای ژنرال میتواند در طول اجرای ۱۱۵ دقیقهای خود، هیجانهای مکرر و تپندهای را ایجاد کند، با هر ضربان شدید طرح پیچ در پیچ آن، به زیبایی توسط یک موسیقی متن فوقالعاده درخشان از Ennio Morricone و Luis Bacalov برجسته شده است. همچنین در اجراهایش کیفیت جذابی پیدا می کند، با کلاوس کینسکی مرموز و همیشه پیچیده واقعاً به عنوان یکی از برادران راهزن مجذوب خود می شود.
۱۳- “مرگ سوار بر اسب” (۱۹۶۷)
به کارگردانی جولیو پترونی
Death Rides a Horse که یک دوز قدیمی از انتقام و تعمق وسترن بود، از لی ون کلیف در نقشی قهرمانانه به خوبی استفاده کرد تا داستانی سرگرم کننده باشد، اگر نگوییم غیرقابل پیش بینی است که به راحتی طنین انداز می شود. داستان مرد جوانی را روایت میکند که با مشاهده گروهی از قانون شکنان، خانوادهاش را در کودکی به قتل میرساند، برای انتقامگیری طولانیمدت در حالی که با یک راهزن سابق همراه میشود که امتیاز خود را دارد تا با همان خدمه تسویه حساب کند.
ون کلیف پس از حضور در دو قسمت از سه گانه تحسین شده «دلارها» سرجیو لئونه، دومین باد زندگی حرفه ای خود را به عنوان یک دولتمرد بزرگ غرب وحشی پذیرفت و از جوانی احمق سرسخت مراقبت کرد. در حالی که طرح داستان یک ژانر اصلی است، فیلم با کارگردانی دقیق، موسیقی متنی انیو موریکونه، و تیراندازی نهایی که در وسط طوفان شن اتفاق میافتد، خود را ارتقا میدهد.
۱۲- “The Big Gundown” 1966
به کارگردانی سرجیو سولیما
لی ون کلیف یکی از ستارگان بزرگ ژانر وسترن اسپاگتی است که بیشتر به خاطر نقش شرورش در فیلم خوب، بد و زشت به یاد میآید. مسلماً دست کم گرفتهشدهترین بازی او در فیلم The Big Gundown بود، جایی که او جاناتان کوربت شکارچی فضل بازنشسته را به تصویر میکشد که میپذیرد یک متجاوز متجاوز را برای یک سرمایه دار راه آهن و به زودی متحد سیاسی شکار کند.
با این حال، پیگیری آنقدر که در ابتدا به نظر میرسد ساده نیست و حقیقت موضوع در زیر شبکهای از فساد و دروغ مدفون است. حضور مغناطیسی ون کلیف در صفحه نمایش کاملاً دست نخورده باقی میماند، حتی با اینکه شخصیتی ابعادیتر از حد معمول را اشغال میکند. The Big Gundown که با موسیقی متنی از Ennio Morricone نیز آغشته شده است، به عنوان یک جواهر کم ارزش در این ژانر عالی است.
۱۱- «… اگر سارتانا را ملاقات کردید برای مرگتان دعا کنید» (۱۹۶۸)
کارگردانی جیانفرانکو پارولینی
… If You Meet Sartana Pray For Your Death یک بازی پر از اکشن کمپینگ است که به عنوان فوق العاده با شکوه خود در بیل عمل می کند. داستان این است که لاسکی (ویلیام برگر)، شکارچی جایزه، درگیر یک طرح کلاهبرداری بیمه می شود و برای مقامات فاسد کار می کند. با این حال، نقشه او زمانی به هم میریزد که خود را در تلاقی سارتانا (جیانی گارکو) هوشیار میبیند، که قصد دارد به نقشههای او پایان دهد.
در حالی که قسمت اعظم چارچوب فیلم برگرفته از فیلمشناسی سرجیو لئونه است، کارگردان کارگردان، جانفرانکو پارولینی، جایگزینی سریع و پرطرفدار برای آثار لئونه ارائه میکند. سارتانای وحشتناک باحال شبیه به نسخه غرب وحشی جان ویک است که در ۳۰ دقیقه اول تعداد بدن بالاتری نسبت به اکثر وسترن های اسپاگتی به طور کامل دارد.
۱۰- «روز خشم» (۱۹۶۷)
به کارگردانی تونینو والری
با این حال، یکی دیگر از کلاسیکهای وسترن اسپاگتی که از دنیای گریزلی لی ون کلیف با نتایج قانعکننده استفاده میکرد، روز خشم با داستانی جالب درباره هزینه خشونت اجرا شد. وقتی فرانک تالبی (لی ون کلیف) قانون شکن به شهر کوچک کلیفتون می رسد، اسکات مری (جولیانو جما) رفتگر خیابان بلافاصله متوجه می شود. اسکات که خود یک تفنگچی مشتاق است، در نهایت تالبی را متقاعد می کند تا راه های خود را به او بیاموزد، غافل از انگیزه های شوم قانون شکن.
ون کلیف و جما رابطه فوقالعادهای دارند، رابطهای که فیلم را بهعنوان رابطه پیچیده کارآموز و مربی تعریف میکند که شکل میگیرد و تکامل مییابد. با این حال، زمانی که تالبی جامعه کوچکی را که مری زمانی نامیده می شد خانه می بیند، پیوند نزدیک آنها از هم می گسلد. دراماتیک و تامل برانگیز تا آخرین لحظاتش، «روز خشم» هم بهعنوان نمونهای جذاب از سینمای وسترن اسپاگتی و هم بهعنوان ساختارشکنی متفکرانهای از خشونتی که گاهی اوقات زرق و برقآور میکرد، عالی بود.
۹- “اردک، ای مکنده!” (یا “یک مشت دینامیت”) (۱۹۷۱)
به کارگردانی سرجیو لئونه
در حالی که این شاهکار سرجیو لئونه نیست، اردک، تو مکنده! (همچنین با نام های مشت دینامیت و روزی روزگاری… انقلاب شناخته می شود) همچنان تمایل کارگردان به سبک و داستان سرایی حماسی را به خوبی نشان می دهد. این داستان انقلابی سابق ایرلندی شان مالوری (جیمز کوبرن) را دنبال می کند که با خوان میراندا (راد استایگر) قانون شکن مکزیکی درگیر می شود که سعی می کند او را برای یک سرقت بانک به خدمه خود جذب کند.
برگرفته از شیمی الکتریکی این دو سرنخ که یکی از «برومانسهای وسترن» بزرگ اسپاگتی را تضمین میکند، داستان شراکت پرآشوب این قانونشکنهای ظریف همچنان جذاب است تا اینکه در نهایت، به طور قطعی برای مبارزه برای یک هدف بزرگتر متحد میشوند. به عنوان آخرین اسپاگتی وسترن که لئونه تا به حال ساخته است، اردک، تو مکنده! دیوانگی نامنظمی در آن وجود دارد که واقعاً فریبنده است، اما همچنین این توانایی را دارد که یک ضربه دراماتیک عالی را نیز انجام دهد.
۸- “مزدور” (۱۹۶۸)
به کارگردانی سرجیو کوربوچی
مزدور که مفهوم رواقی گرایی راسخ در ژانر وسترن را با ذره ای سالم از ذوق و شوق کمدی تضعیف می کرد، به همان اندازه که جاه طلب بود، مطمئن بود. آمیخته ای از طیف گسترده ای از تأثیرات ژانر، مزدور لهستانی حریص سرگئی کوالسکی (فرانکو نرو) را دنبال می کند که با پاکو رومان (تونی موسانته)، دهقانی ایده آلیست که تبدیل به انقلابی شده است در مقابل ارتش مکزیک که توسط یک ارتش تحت تعقیب قرار می گیرد، کار می کند. تفنگچی انتقام جو آمریکایی
فیلمی جسورانه از سرجیو کوربوچی، این فیلم به عنوان یک فیلم کمدی رفاقتی خشن و پر زرق و برق راحت بود، اما همچنین سعی داشت ایدههای پیچیده سیاسی را با ضربهای بیشتر از آنچه انتظار میرفت بررسی کند. نتیجه نهایی یک اسپاگتی وسترن لذت بخش و مخرب است که همه دوستداران این ژانر می توانند از آن قدردانی کنند و از آن لذت ببرند.
۷- ‘Compañeros’ 1970
به کارگردانی سرجیو کوربوچی
Compañeros که به عنوان یک کمدی دوستانه پیچیده در آشفتگی سیاسی انقلاب در مکزیک اجرا می شد، همانقدر سرگرم کننده بود که یک وسترن اسپاگتی می توانست باشد، و به عنوان جانشین معنوی کوربوچی برای مزدور فوق الذکر عمل کرد. این داستان به دنبال شراکت ناخوشایند بین یک دلال اسلحه سوئدی و یک سرباز مکزیکی است، با این دو نفر بعید که وظیفه دارند به آمریکا بروند تا یک رهبر روشنفکر انقلاب را از زندان بیرون کنند، در حالی که این زوج در طول راه با مشکلات زیادی مواجه می شوند.
مانند بسیاری از فیلمهای وسترن اسپاگتی، Compañeros در به نمایش گذاشتن حس غیراخلاقی سنگدلی و بیقانونی بدون مقدار کمی از هیجان و سبک عالی بود. ترکیب آن با قهرمانهای معیوب دوستداشتنی و مجموعهای درخشان از شخصیتهای فرعی برای ساخت یک کمدی جادهای وسترن، همراه با یک امتیاز عالی دیگر از انیو موریکونه، یک شاهکار فوقالعاده سرگرمکننده از زیرژانر وسترن را ایجاد کرد.
۶- «یک مشت دلار» (۱۹۶۴)
به کارگردانی سرجیو لئونه
اولین قسمت از “سه گانه دلار” سرجیو لئونه. یک مشت دلار به عنوان مقدمه کلینت ایستوود برای این ژانر عمل کرد که او به تبدیل شدن یک نماد سینمایی بین المللی کمک کرد. او نقش یک سرگردان بی نام را بازی می کند که به شهر ساکت و مخروبه سن میگل می رسد، جایی که خود را بین دو باند متخاصم می بیند و در تلاش برای رهایی از ظلم و ستم مردم بیگناه شهر در تلاش است تا با هر دو طرف مقابل یکدیگر بازی کند. برای بدست آوردن مقداری پول در کنار
این فیلم کلاسیک وسترن، بازسازی ایستوود و ژانر وسترن اسپاگتی، بازسازی شده از یوجیمبوی کلاسیک سامورایی آکیرا کوروساوا، با نگاه تیزبین لئونه، اجرای نوک تیز ایستوود و یکی از اولین موسیقی های درخشانی که انیو موریکونه در این ژانر تولید خواهد کرد، به جریان اصلی آگاهی تبدیل شد. تا یک دستور العمل مطمئن برای موفقیت باشد. در حالی که فیلمهای بعدی، از جمله برخی از فیلمهای خود لئونه، فرمول را بهبود بخشیدند، یک مشت دلار راه را برای ژانری کاملاً جدید هموار کرد تا جهان را در معرض طوفان قرار دهد.
۵- «سکوت بزرگ» (۱۹۶۸)
به کارگردانی سرجیو کوربوچی
در شهر با نام مناسب اسنو هیل، یوتا، مرد مسلح سایلنس (ژان لوئیس ترینتینانت) در منطقه پرسه میزند و از افراد بیگناه در برابر قاتلان جایزه فاسدی که منطقه را اشغال کردهاند محافظت میکند. زمانی که قاتل جایزه لوکو (کلاوس کینسکی) شروع به ترساندن شهر می کند، او و سایلنس به زودی خود را در نبرد عقلانیت و گلوله برای آینده تپه برفی می یابند.
The Great Silence اثر سرجیو کوربوچی از دیگر وسترنهای اسپاگتی جداست و بسیاری از ویژگیهای اصلی این ژانر را زیر سوال میبرد. فضای پوشیده از برف فیلم، لحن مالیخولیایی، و شخصیت اصلی ساکت، مضامین تجدیدنظرطلبانه و امتناع از اینکه داستانی ساده از غلبه خیر بر شر است، تکمیل شود. درعوض، تلاش قهرمان برای صلح، سفری سربالایی است که باعث میشود یک ژانر منحصربهفرد، اگر گاه تاریککننده باشد.
۴- “برای چند دلار بیشتر” (۱۹۶۵)
به کارگردانی سرجیو لئونه
در ادامه فیلم A Fistful of Dollars، For a Few Dollars More، کلینت ایستوود و سرجیو لئونه به اجرای کامل وسترن اسپاگتی نزدیکتر شدند و در عین حال چند بازیگر اصلی این ژانر را نیز به بازیگران اضافه کردند. این فیلم شکارچی جایزه بی نام ایستوود را می بیند که ال ایندیو (جیان ماریا ولونته)، یک دزد شرور بانک، قاتل و متجاوز را تعقیب می کند. وقتی سرهنگ داگلاس مورتیمر (لی ون کلیف) وارد میشود تا همان جایزه را جمعآوری کند و کینه شخصیاش را برطرف کند، مشکلات پیش میآید.
در حالی که این فیلم دارای سبک، شدت و ظرافتی است که در تمام وسترن های بزرگ اسپاگتی ثابت است، چیزی که آن را از بسیاری از آثار دیگر در این ژانر متمایز می کند، شخصیت های آن بود. تلاش اساسی مورتیمر برای انتقام به فیلم هسته عاطفی قوی داد، و پیوند او با نقش اول ایستوود عالی بود، در حالی که شرور فرار و در عین حال ظریف ولونته یکی از بهترین هایی است که ژانر دیده است، همانطور که بن بست اوج فیلم نیز همینطور است.
۳- «جانگو» (۱۹۶۶)
به کارگردانی سرجیو کوربوچی
پس از نجات یک فاحشه، جانگو تنها (فرانکو نرو) او را به شهر همراهی می کند و تابوتی را با محتویات مرموز به داخل می کشد. زمانی که آنها میرسند، جانگو خود را بین یک باند مکزیکی و سرگرد رادیکال جکسون (ادواردو فاجاردو) میبیند که با او کینهای برای حل کردن دارد.
پس از آزادی جنگو، قهرمان عنوان بلافاصله در کنار تفنگچی بی نام کلینت ایستوود به عنوان نماد این ژانر به دست آورد. نرو تفکری مبتنی بر شخصیت را به ارمغان میآورد که او را متمایز میکند، در حالی که میتواند نقشآفرینیهای قهرمانانهاش را به نمایش بگذارد. علیرغم زمان کوتاه، کارگردان سرجیو کوربوچی طرفداران را با تیراندازیهای متعدد، یورش به قلعه، و یک سکانس توقف نمایش میپذیرد که در نهایت بینندگان میتوانند ببینند جانگو در آن تابوت چه چیزی دارد.
۲- «خوب، بد و زشت» (۱۹۶۶)
به کارگردانی سرجیو لئونه
یکی از نمادینترین فیلمهای تاریخ رسانه، خوب، بد و زشت، مسلماً دستاورد تعیینکننده سینمای وسترن اسپاگتی است. این فیلم روی دو تفنگباز متمرکز است که با یکدیگر متحد میشوند و هر یک نیمی از یک راز را در مورد محل نگهداری طلای مدفون شده توسط کنفدراسیونها میآموزند و در این فرآیند در آمریکای جنگزده میگردند. در تمام این مدت، یک مزدور ظالم و حیله گر آن دو را تعقیب می کند تا جایزه را برای خود بگیرد.
شاهکاری با ابعاد اسطورهای، نمیتوان محبوبیت، طول عمر و تأثیر آن را با همه چیز از موسیقی گرفته تا شخصیتهایش، فیلمبرداری و نتیجهگیری سهجانبه باشکوه آن که در تار و پود ژانر آنطور که امروز وجود دارد، اغراق کرد. فیلم کلاسیک وسترن که آخرین ورودی در سه گانه دلار است، به طور گسترده به عنوان یکی از بهترین فیلم های ساخته شده در نظر گرفته می شود و به عنوان یک تجربه تماشای اساسی برای همه دوستداران سینما محسوب می شود.
۱- روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۸)
به کارگردانی سرجیو لئونه
در حالی که سه گانه «دلارها» همیشه به عنوان اثر برجسته لئون باقی خواهد ماند، اما می توان استدلال محکمی را مطرح کرد که روزی روزگاری در غرب اثر بزرگ اوست. داستان فیلم درباره جیل مکبین (کلودیا کاردیناله)، روسپی نیواورلئان است که برای ازدواج با یک دامدار میبیند که توسط فرانک (هنری فوندا)، یک سرسپردۀ بیرحم راهآهن در حال گسترش با طرحهایی در زمینی که مکبین به ارث میبرد، به قتل رسیده است. در حالی که فرانک آرزوی کشتن او را دارد، مکبین دو متحد در شاین (جیسون روباردز)، مردی که برای قتل شوهرش قتل است، و هارمونیکا (چارلز برانسون)، مردی با برنامه مخفی خود، پیدا میکند.
مملو از تمام تعلیق، شکوه و هنر ده وسترن اسپاگتی، روزی روزگاری در غرب یک حماسه اپرایی است که هم در حوزه گسترده و هم در داستان سرایی منحصر به فرد است. برانسون نقش ایستوود را به خوبی ایفا می کند و فوندا تقریباً خیلی راحت در برابر تیپ به عنوان یک شرور بازی می کند و یک گروه تماشایی را گرد می آورد. امتیاز انفجاری موریکونه را اضافه کنید و یک شاهکار وسترن اسپاگتی خواهید داشت که احتمالاً نسلهای بعد دوباره کشف و محبوب خواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 12 در انتظار بررسی : 12 انتشار یافته : ۰